جدول جو
جدول جو

معنی مردم شماری - جستجوی لغت در جدول جو

مردم شماری
(مَ دُ شُ)
مردم شناسی، در عداد مردم بودن. رجوع به مردم شمار شود. سرشماری و تعداد مردمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردم داری
تصویر مردم داری
مدارا و ملاطفت، خوش رفتاری با مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم شناسی
تصویر مردم شناسی
شناختن مردم، علمی که دربارۀ اقوام و نژادهای مختلف و اعمال، اخلاق و آثار آن ها بحث می کند، آنتروپولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دُ خوا / خا)
آدم خواری. خوردن گوشت آدمیزاد. عمل مردم خوار. رجوع به مردم خوار شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ)
ستمگری. اذیت. عمل مردم آزار:
مردمی کرد در جهانداری
مردمی به ز مردم آزاری.
نظامی.
بود کارش همه ستمکاری
بی وفائی و مردم آزاری.
نظامی.
به چه کار آیدت جهانداری.
مردنت به که مردم آزاری.
سعدی.
چگونه شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم.
سعدی.
قحبۀ پیر از نابکاری چکند که توبه نکند و شحنۀ معزول از مردم آزاری. (گلستان).
- مردم آزاری کردن، به خلایق ضرر رساندن:
می بخور منبربسوزان آتش اندر خرقه زن
ساکن میخانه باش و مردم آزاری مکن.
همای اصفهانی (از امثال و حکم ج 4 ص 1767)
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ شِ)
بصیرت. صاحب نظری. مردم شناس بودن. قوه تشخیص مردمان. رجوع به مردم شناس شود، علمی است که به شرح کارهای مادی اقوام و ملل مختلف می پردازد. (لغات فرهنگستان). مردم شناسی یا انسان شناسی، علمی است که انسان را در سلسلۀ حیوانات مورد مطالعه قرار میدهد واز نژادهای مختلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث میکند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان بشمار میرود. روش مردم شناسی در بارۀ چهار مورد ذیل ممکن است به کار رود: 1- مطالعۀ یک ایل. 2- مطالعۀ یک دهکده یا یک جامعۀ روستائی. 3- مطالعۀ یک قشر اجتماعی معینی از یک شهر کوچک یا قصبه یا محله ای از یک جامعۀ بزرگ، مثلاً مطالعۀ طبقۀ حاکمۀ یک جامعه یا دانشجویان یک دانشگاه
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ)
حسن سلو’. خوشرفتاری با خلق. مهربانی و ملایمت کردن با مردمان. مماشات با مردم پاسداری خاطر خلق اﷲ. عمل مردم دار. رجوع به مردم دار شود: آئین شهریاری و کامکاری و نیکوکاری و مردم داری یافته است. (راحهالصدور راوندی).
به که از کف ندهد شیوۀ مردم داری
هر که چون دیده در خانه بازی دارد.
صائب (از آنندراج).
ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید
به رنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ / فِ نِ)
شمارندۀ مردم:
بدانست مردم شمر هر که بود
که او در بزرگی نخواهد غنود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
شناختن اخلاق و آداب مردمان. ک، علمی است که انسان را در سلسله حیوانات مورد مطالعه قرار میدهد. و از نژادهای مختلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماع مردم کشورها واقالیم مختلف بحث کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان بشمار میرود. این علم شعبه ایست از زیست شناسی انسان شناسی. توضیح روش مردم شناسی درباره چهار مورد ذیل ممکن است بکار رود: مطالعه یک ایل، مطالعه یک دهکده یایک جامعه روستایی، مطالعه یک شهر کوچک یا قصبه یا محله ای از یک شهر بزرگ، مطالعه یک قشر اجتماعی معین از یک جامعه بزرگ مثلا مطالعه طبقه ه حاکمه یک جامعه یا دانشجویان یک دانشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم خواری
تصویر مردم خواری
تغذیه از گوشت آدمی آدم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
اذیت مردم ستمگری ظلم: من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن: ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید. (شفیع اثر) (ایهام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم شناسی
تصویر مردم شناسی
((~. ش))
شناختن اخلاق و آداب مردمان، علمی است که انسان را در سلسله حیوانات مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای مخلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث می کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان به شمار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مردم شناسی
تصویر مردم شناسی
آنتروپولوژی
فرهنگ واژه فارسی سره